پس از خاموشي زندهياد ايرج افشار در 18 اسفند سال گذشته، دكتر منوچهر ستوده در واقع دوست و يار ديرين 70 سالهاش را از دست داد. افشار همراه ايرانگرديها، بيابانگرديهاي سالهاي سال ستوده بود. پيش از اين هر دو، همراهان ديگري همچون؛ همايون صنعتيزاده، مصطفي مقربي، عباس زرياب خويي، محمدامين رياحي، محمدجعفر محجوب، بابك افشار و... را از دست داده بودند. دكتر منوچهر ستوده تا چند روز ديگر 98 ساله ميشود و اكنون در كوشكك لورا، جايي در درهاي مصفا كه متجاوز از 60 سال با ايرج افشار همسايه، همسفر و همقلم بودند، اولين تابستان بدون افشار را ميگذراند. خودش ميگويد: «فقدان افشار در اين چند ماه طور ديگري بود. اما در اين تابستان و در اين كوشكك كه نشستهايم، ضربه را تازه حس ميكنيم. بيش از نيم قرن تابستانها را با هم اينجا گذرانديم و پذيراي دوستاني همچون: مجتبي مينوي، حبيب يغمايي، غلامحسين خان مصدق، الهيار صالح، عباس زرياب، سيدحسن تقيزاده، دكتر يحيي و دكتر اصغر مهدوي و... بوديم. اصلا كودكي، نوجواني و جواني فرزندان اكنون 50 ساله ما در همين كوشكك و در همين دره، در كنار من، افشار و همسرانمان گذشته است.» پنجشنبه، شانزدهم تير، ساعت پنج صبح با چند نفر از جوانان كوهنورد و دوستان مستندساز به عشق ديدار دكترستوده و برگزاري جشن تولدش (البته چند روز زودتر) در تاريكي تهران را ترك كرديم و اوايل ساعات بامداد به خدمتش رسيديم. همراهان من همگي دكتر ستوده را از لابلاي آثارش ميشناختند و اكنون با صخرهاي كه استوار بر سينه كوه مانده است، روبهرو ميشدند. اگرچه جاي سيلي روزگار را بر چهرهاش ميديدي اما صخره همچنان صخره بود و هست. طي ساعاتي كه با استاد ستوده گذشت، ناگفتههايي از زندگي خودش را بيان كرد كه بايد روزي روزگاري چاپ شود. استاد ما، منوچهر ستوده در بيست و هشتم تير 1292 در تهران متولد شدند. در دوران تحصيل در دبيرستان البرز كتابدار كتابخانه دبيرستان هم بود. سال 1313 به دانشسراي عالي وارد شد و استاداني همچون سيدمحمد مشكوه و علياكبر شهابي داشت. نخستين مقاله خود را در 1315 درباره: (مطالعات تاريخي و جغرافيايي مسافرت به قلعه الموت) نوشت. در سال 1317 درجه ليسانس در رشته ادبيات فارسي را دريافت كرد. در همين دوره در اداره فرهنگ گيلان و دبيرستان شرف تهران تدريس كرد. در سال 1324 با خانم فاطمه (شكوه اقدس) شمشيرگران ازدواج كرد. در سال 1329 از رساله دكتري خود زير نظر استاد بديع الزمان فروزانفر با عنوان: (قلاع اسماعيليه در رشته كوههاي البرز) دفاع كرد. در سال 1330 بنا به دعوت انجمن فولبرايت به آمريكا سفر مطالعاتي داشت. در سال 1331 به عضويت The National Geographic Society درآمد. در سال بعد به عضويت انجمن ايرانشناسي به رياست ابراهيم پورداود در آمد و در سالهاي بعد آموختن زبان پهلوي را در محضر دكتر آبراهاميان آغاز كرد. همچنين نخستين كتاب خود را با عنوان (فرهنگ گيلكي) در سلسله انتشارات انجمن ايرانشناسي در سال 1332 منتشر كرد و طي سالهاي بعد چندين سفر مطالعاتي به خارج از كشور داشت و ارتقا به درجه استادياري دانشگاه تهران و بعد دانشياري و انتقال به دانشكده ادبيات تهران و عضويت در گروه تاريخ و سرانجام ارتقا به درجه استادي در سال 1354 از جمله اتفاقات زندگي استاد در اين سالها بوده است. استاد ستوده طي همين سالها تا سال 1381 در كنگرههاي مهم ايرانشناسي همچون (كنگره بينالمللي تاريخ هنر و باستانشناسي ايران در دانشگاه آكسفورد)، (كنگره بينالمللي ابوريحان در پاكستان)، شركت و سخنراني كرد. سفر به چين و آسياي ميانه از ديگر فعاليتهاي سالهاي اوايل دهه 60 استاد بود. فهرست كتابهاي دكتر ستوده 52 جلد است و مقالات دكتر ستوده تا به امروز به 286 مقاله رسيده كه عناوين آنها و جاي چاپش ثبت شده كه در ويژه نامه بخارا در مورد استاد منتشر خواهد شد. كتابها و مقالات استاد ستوده نشانه دلبستگي ژرف و عميق ايشان به تاريخ، دامنه و پيشينه فرهنگ ايراني است. نزديك به يك قرن زندگي كه سراسر در عشق به زبان فارسي، تاريخ و جغرافياي سرزمين ما ايران گذشته است و چه دلپذير و ماندگار است اين زندگي. سخنم را با گفته عبدالرحمان عمادي كه در شب بزرگداشت دكتر منوچهر ستوده كه مجله بخارا برگزار كرد و ايشان از سخنرانان آن شب بودند به پايان ميرسانم: «براي اولين بار يك شخصي به نام «منوچهر ستوده» آمد و يك ايراني، خودش را لايق اين كار ديد كه درباره اين زمينهها تحقيق كند. در حقيقت سوژه بزرگي را انتخاب كرد. يك سنگ برداشت. خواست بگويد يك ايراني ميتواند سنگ بزرگي مثل البرز كوه را انتخاب كند، ببيند، مطالعه كند، كتابهايي كه دربارهاش نوشته شده، همه را بخواند، همه را گام به گام تحقيق كند، محل به محل ببيند، با مردم معمولياش گفتوگو كند. تمام اينها را يادداشت كند. كتابي كه امروز آقاي دهباشي گفت، حاصل زحمت يك نفر آدم است. يك ايراني، اين همت را داشته، اين عُرضه را داشته، يك سنگ بزرگ را انتخاب كرده و اين سنگ ِ بزرگ، علامت زدن بوده و زده است. به اين جهت دكتر ستوده يك آدم استثنايي است.»