صنعت چاپ و نشر كتاب در دوران سلطنت ناصرالدينشاه آغاز شد و غير از مدرسه دارالفنون كه كتابهاي درسي مورد نياز خود را چاپ ميكرد، بعضي از تاجران اقدام به چاپ كتاب براي باقيات و صالحات خود ميكردند. براساس مكتوبات موجود و شنيدههايم از پيشكسوتان كتابفروش و ناشر، اولين مركز كتابفروشان، صحافان، كاغذفروشان و فروشندگان نوشتافزار، بازار بينالحرمين يا بازار حلبيسازها بوده است. چند نفر از كتابفروشان مشهور آن زمان عبارت بودند از: حاج ملاصادق خوانساري، حاجملارضا خوانساري، ميرزا علياكبر خوانساري، آميرزا محمود كتابفروش خوانساري، ميرزا حسين فرهومند، حسينآقا مهديه، حاج محمدمهدي كتابفروش خوانساري و مروج اين آخري يعني مروج، در امر چاپ كتابهاي «چاپ سنگي» تبحر فراوان داشت.
در گفتوگويي كه با حاجآقا محسن بخشي - از موسسان انتشارات آگاه - داشتم، دليل روي آوردن خوانساريها به حرفه كتابفروشي را جويا شدم. او پاسخ داد: «دليل اصلي آن را نميدانم ولي شايد به اين علت بود كه اولا چون ميرزا علياكبر خوانساري، در خوانسار كتابفروشي داشت، به تهران آمد و در تيمچه حاجبالدوله يك باب كتابفروشي تاسيس و خيلي سريع پيشرفت كرد. چند نفر از اهالي خوانسار كه علاقهمند به كتاب بودند، وقتي پيشرفت او را ديدند، به تهران آمدند و حرفه كتابفروشي را پيشه كردند. ثانيا آميرزامحمود، كتابفروش خوانساري يكي از كتابفروشان سرشناس آن دوران كه در زمينه كتابهاي خطي صاحبنظر و همچنين با فضلا و اهل كتاب آشنا بود، به عنوان نماينده كتابفروشان، صحافان، كاغذفروشان و تذهيبكاران در دوره اول مجلس شوراي ملي (17 مهر 1285 تا 2 تير 1287 شمسي) انتخاب شد. او در دوران نمايندگي، حافظ منافع موكلان خود بود و منافع آنها را به منافع شخصي خود ترجيح ميداد و در دوران استبداد صغير نيز در مبارزه با مستبدان بسيار فعال بود.
با توجه به رشد جمعيت تهران، تعدادي از فرزندان و شاگردان ناشران و كتابفروشان در خيابان ناصرخسرو (ناصري سابق) اقدام به تاسيس كتابفروشي كردند كه تعدادي از آنها در كوچه حاجنايب همچنان به اين حرفه اشتغال دارند. همچنين در خيابان لالهزار كتابفروشيهاي شرق (كلاله خاور)، معرفت و تهران، در سرچشمه، كتابفروشي حافظ، در خيابان فردوسي (علاالدوله) كتابفروشيهاي بارنائود و بروخيم (فروشندگان كتابهاي خارجي) و در خيابان اميركبير (چراغگاز) كتابفروشي افشاري داير بودند.
رفتهرفته تعدادي از كتابفروشان و عدهاي از علاقهمندان به اين حرفه در خيابان جمهوري (شاهآباد)، حدفاصل ميدان مخبرالدوله تا ميدان بهارستان، اقدام به تاسيس كتابفروشي كردند كه اين خيابان تا حدودي تبديل به مركز كتابفروشان شد. در اواخر دهه 40 و اوايل دهه 50، مرحوم عظيمي كه از كارمندان دانشگاه تهران بود، در خيابان انقلاب (شاهرضا)، مقابل دانشگاه تهران كتابفروشي دهخدا را تاسيس كرد كه فقط كتابهاي مورد نياز دانشجويان را ميفروخت. پس از آن، دكتر «فريور» انتشارات «چهر» را تاسيس كرد كه فقط كتابهاي پزشكي ميفروخت. بعد از آن، كتابفروشيهاي خانه كتاب، مرواريد، اميركبير و شعبه انتشارات دانشگاه تهران داير شدند. اين طور بود كه مركزيت كتابفروشيها و موسسات نشر به مقابل دانشگاه منتقل شد. هر چند در سالهاي اخير در خيابان كريمخان و بعضي نقاط تهران و شميران، كتابفروشيهاي متعددي نيز فعاليت دارند. درست است كه حرفه نشر و كتابفروشي يكي از حرفههاي باارزش فرهنگي است، ولي متاسفانه نسبت به سرمايهگذاري و كار مشكل و طاقتفرسايش، بازدهي مالي شايستهاي ندارد، به همين دليل تعداد قابل توجهي از كتابفروشان در تهران و شهرستانها يا تعطيل شده يا تغيير شغل دادهاند. در ايران مسوولان دولت به اين حرفه مقدس ولي كمدرآمد توجهي ندارند و نميدانند تعطيل شدن يك موسسه نشر يا يك كتابفروشي چه ضربه مهلكي به فرهنگ جامعه ميزند. هنوز مساله معافيت مالياتي ناشران و كتابفروشان حل نشده است. با توجه به ارزش فرهنگي ناشران و كتابفروشان بايد تسهيلاتي براي آنان از جمله معافيت مالياتي، بيمه، عوارض شغلي، تخفيف نرخ پست و... فراهم شود تا شاهد حضور نسل جديدي از ناشران و كتابفروشان علاقهمند به ارتقاي علمي اين حرفه مقدس باشيم.
* مدير انتشارات خجسته